پرنسس آدریناپرنسس آدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

روز مادر سال 93

آدرینا جونم فسقلی مامان انگار همین دیروز بود 11 اردیبهشت پارسال میگم اولین سالی که روز مادر بودنم جشن گرفتم چقدر زمان با تو بودن ودر کنار تو بودن زود میگذره به امید اینکه روزی هم خودت حس خوب مادر شدن احساس کنی از همین جا روز مادر به مامان محترم و مامان پروین عزیز و همه دوستای وبلاگی خوبم تبریک میگم . ...
30 فروردين 1393

آدرینا به روایت تصویر

کوچولوی من شما عاشق برنامه کلاه قرمزی و زمانی که شروع میشه باید حتما بری از جلوی جلو تماشا کنی قربونت برم الهی مامان فدای اون چشمای خوشگلت بشه باید چند قدم بری عقب تر  و اما وقتی آدرینا کوچولو عصبانی و ناراحت میشه این شکلی میش ه وای چه اخمی کردی مامانی عاشق شبکه آی فیلم هستی  ...
25 فروردين 1393

12 ماهگیت مبارک

سلام عزیز دلم  اولین سالگرد تولدت مبارک فرشته کوچولوی من شما 30 دقیقه بامداد روز اول فروردین 1392 در بیمارستان ایرانمهر تهران زمینی شدی و قدم به زندگی من و بابایی گذاشتی وقتی به دنیا آمدی خیلی ریزه میزه بودی وزنت 2600 گرم قدت 47 سانت بود ولی الآن حسابی بزرگ شدی و ونت 8800 گرم و قدت 75 سانت تو جشن تولدت فقط من بودم و بابایی رفتیم برات یه کیک کوچولو گرفتیم و با یه شمع خوشگل اما شما به جای فوت کردن شمع میخواستی شعله شمع بگیری و همین باعث شد دستت بسوزه و حسابی گریه کنی الهی مامان فدات بشه ناز گلم ایشالا همیشه صحیح سلامت باشی میبوسمت   ...
24 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام به همه دوستای خوبم ما بعد از یه غیبت نسبتا طولانی آمدیم و علتش هم مچ دردی بود که داشتم وبرام تایپ کمی مشکل بود ولی حالا خیلی بهترم سعی میکنم اتفاقات و عکس های آدرینا تو پست های جدید بزارم بازم هم از همتون ممنونم که با پیاماتون جویای حال ما بودید  ...
15 فروردين 1393

10 ماهگیت مبارک

سلام دختر گلم خوشگل مامانی دهمین ماه زندگیت هم پشت سر گذاشتی ببخشید مامانی مثل همیشه با کمبود وقت مواجهه هستم برای همین با یک هفته تاخیر دارم برات مطلب مینویسم . عزیز دلم شما الآن فقط یه دندون داری نمیدونم چرا فقط یکی پس اون یکی کی میخواد در بیاد ولی شما با همون یکی مامانی حسابی داغون کردی جدیدن همش میگی دای دای دای بابایی میگه چرا این دخملی ما بابا مامان نمیگه همش میگه دای دای دای راستش من هم نمیدونم ولی کارای تو همیشه از هم سن و سالات کمی عقب تر هستش دوشنبه 30 دی به همراه خاله مریم که صبح همون روز تازه از اهواز به خونه ما آمده بود رفتیم قزوین مامانی یه 6 ماهی میشد که مامانی و بابایی خودشو که همون مامان و بابابزرگ شماست ندیده بود و ...
6 بهمن 1392

9 ماهگیت مبارک

عزیز دلم خانم گلم ٩ ماهگیت مبارک البته با سه روز تاخیر اون هم به علت اینکه شما مریض بودی مامانی هم وقت نکرد تا بیاد و برات بنویسه دختر گلم حسابی بزرگ شده از کارات بگم توی این ماه یاد گرفتی چهار دست و پا راه بری اوایل حالت چهاردست و پا به خودت میگرفتی ولی زود ولو میشدی بعد از چند روز دست وپا هات قوی شدن تونستن وزنت تحمل کنی خودتو در جا عقب و جلو میکردی و حالا چند روزی که کوچولو کوچولو چهاردست و پا راه میری اما بعدش خسته میشی بقیه راه رو سینه خیز میری یه اتفاق خوب دیگه نیش زدن دندونت تو اواخر این ماه بود که البته خیلی برات سخت بود درست٢٦آذر بود که مامانی فهمیدم لثه پایینی کمی متورم شده همون شب شما تب کردین و ما مطم...
3 دی 1392

8 ماهگیت مبارک

عزیز دلم امروز شما با هفتمین ماه زندگیت خداحافظی کردی  دیگه داری کم کم بزرگ میشی خانم میشی عزیز دلم  کارای جدیدی که میکنی از این قراره : نشستنت خیلی بهتر شده اما بازم باید دورت بالش بزارم اما نسبت به قبل خیلی بهتر شدی وقتی بابایی شمارو ناز میده خجالت میکشی سرت میاری پایین زیر بازوی من قایم میکنی خیلی تو خوردن غذا مامانی اذیت میکنی لباتو محکم بهم فشار میدی که مبادا من چیزی بهت بدم بخوری برای خودت بازی میکنی سرو صدا در میاری وقتی من کنترل تلویزیون دست میگرم شما فوری به تلویزیون نگاه میکنی و میدونی که کنترل برای چی  خوش خنده و خنده روی مامان این نه تنها من میگم بلکه هر وقت باهم میریم بیرون هر کسی که باهاش برخوردی ...
30 آبان 1392

هفت ماهگیت مبارک

دختر نازنینم هفت ماهگیت مبارک دیگه داری بزرگ و خانومی میشی برای خودت ببخش عزیزم که این قدر دیر میام و این پست با چند روز تاخیر دارم برات مینویسم چون درس هایی مامانی حسابی زیاد هستن و با بزرگ شدن شما و رسیدگی بیشتر به شما مامان وقت کم میاره همین الآن که دارم این مطالب مینویسم ساعت 30 دقیقه بامداد و شما در خواب نازیی هستی قربونت برم هنوز دندون در نیاوردی و نمیتونی خودت به تنهایی بشینی امیدوارم هرچه زودتر دندون دربیاری و بتونی خودت به تنهایی بشینی   ...
4 آبان 1392

عکس های آدرینا در مهر 92

واااااااااااااااااااااااااااااااااااای مامانی حسابی خستم لطفا من بخوابون کنترل بازی هم خیلی کیف میده   من دیگه فرنی خور شدم واااااااااااااااااای که جقدر خوشحالم بوق بوق بوووووووووووووووووق برید کنار  دارم میام با خنده چه ناز میام با ماشیییییییییییییینم خودم میام اینم از جدیدترین عکسای من در روز عید قریان ...
24 مهر 1392